من دغدغه دارم که این روزها در سرزمینی زندگی می کنم که در آن دویدن سهم کسانی است که نمی رسند و رسیدن حق کسانی است که نمی دوند.
|
همه مداد رنگي ها مشغول بودند به جز مدادسفيد هيچ كسي به او كاري نمي داد همه مي گفتند:تو به هيچ درد ي نمي خوري!!! يك شب كه مداد رنگي ها توي سياهي كاغذ گم شده بودند،مداد سفيد تا صبح كار كرد..... ماه كشيد،مهتاب كشيد،و آنقدر ستاره كشيد كه كوچك و كوچك تر شد...... صبح توي جعبه ي مداد رنگي ديگر مداد سفيدي نبود! جاي خالي او با هيچ رنگي پر نشد...... هياهوها گاهي گيچ مي كند آدم را.آنقدر كه فكر مي كني شاي واقعا خبري در اين شلوغي هاست!گاهي هم شايد خودت را انداخته باشي وسط شلوغي ها و ديده باشي واقعا خبري نيست. گاهي هم شايد به جايگاه كسي در همان هياهو ها و رنگ ها حسرت خورده باشي در آن وقت ها تو همان مداد سفيدي در اين دنيا به جاي آنكه جاي ديگران را بگيري،بگرد و جاي خودت را پيدا كن!وقتي ديگران در هياهوي كارهايشان مشغولند،تو بگرد و كار خودت را پيدا كن! ماه بكش! مهتاب بكش! ستاره بكش! زيبا بكش! نظرات شما عزیزان:
وبلاگتون عالیه فداتشم
من از خدا خواستم ... ارزش آرام ولي مصمم سجده آيا ميدانستيد؟ خداوند هيچ مشكلي را بدون راه حل نمي گذارد شايد براي شما هم اتفاق افتاده باشه! چرا ما قدر مادرانمان رو نميدانيم!!!!! حرف هاي قلبمان درسي از سفر غازها اين شعر شما را ياد چه خاطره اي مي اندازد!!!؟ گنج پنهان خانه تكاني دلت مبارك!!!! حرص مداد رنگی زندگي مثل چاي است چقدر خنده داره مرد تاجر چه چیز های سخته وچه چیز های آسان وعده |
|